شرم تان باد ای خداوندان قدرت
شرم تان باد ای خداوندان قدرت
بس کنید بس کنید از این همه ظلم وقساوت
بس کنید ای نگهبانان آزادی، نگهداران صلح
ای جهان را لطف تان تا قعر دوزخ رهنمون
سرب داغ است اینکه می بارید بر دلهای مردم، سرب داغ
موج خون است این که می رانید بر آن کشتی خودکامگی ، موج خون
گر نه کورید و نه کر گر مسلسل هایتان یک لحظه ساکت می شوند
بشنوید و بنگرید
بشنوید این وای مادرهای جان آزرده است
کاندرین شبهای وحشت سوگواری می کنند
بشنوید این بانگ فرزندان مادر مرده است
کز ستم های شما هر گوشه زاری می کنند
بنگرید این کشتزاران را که مزدوران تان روز و شب با خون مردم آبیاری می کنند
بنگرید این خلق عالم را که دندان بر جگر بیدادتان را بردباری می کنند
دست ها از دست تان ای سنگ
چشمان بر خداست
گر چه می دانم آنچه بیداری ندارد خواب مرگ بی گناهان است و وجدان شماست
با تمام اشک هایم باز نومیدانه خواهش می کنم بس کنید، بس کنید
فکر مادرهای دلواپس کنید
رحم بر این غنچه های نازک نورس کنید، بس کنید
استاد محمدرضا شجریان وبانو پریسا
آبان1388 - موج خون