از آنجا که اینجانب به عنوان وکیل دادگستری چندین بار با حضور در دادگاه انقلاب برای دفاع از برخی از متهمین سیاسی اعلام آمادگی نمودم ولی به اشکال مختلف برای انجام وظیفه با سنگ اندازی و بهانه گیری مواجه شدم ناچار از ارائه این نوشته هستم. برای نمونه آخرین بار در روز دوشنبه یک روز قبل از دادگاه بار دیگر برای اعلام وکالت از سوی یکی از متهمین مراجعه نمودم در حالیکه دفتر معاونت امنیت دادستان تهران از اساس از وجود چنین متهمی اعلام بی خبری می کرد. پیشاپیش از اینکه گاهی به دلیل غیر حقوقی بودن کل این روند, از چارچوب حقوقی خارج می شوم پوزش می طلبم: این دادگاه بیشتر از دادگاه به نمایشی شبیه است که بر اساس یک سناریو نوشته شده سناریویی که از توهمات و برنامه ریزیهای نویسندگان آن ناشی می شود. این چه دادگاهی است که متهمین آن هفته هاست از ملاقات با خانواده هاشان منع می شوند؟ این چه دادگاهی است که امکان دسترسی به وکلا برای متهمین وجود ندارد؟ این چه دادگاهی است که کسی از قبل از حضور متهمین در آن اطلاعی ندارد؟ این چه دادگاهی است که امکان خواندن پرونده ها برای وکلا وجود ندارد؟ این چه دادگاهی است که دادستان برای متهمین وکیل می گیرد؟ در ادامه به برخی از مهمترین اشکالات وارده به دادگاه مذکور اشاره می شود:
کیفرخواست یا دستگاه کپی؟
از مهمترین نکات اینکه اتهامات همه افراد تقریبا مشابه یکدیگر است بدون اینکه روشن شود مستند هرکدام از این اتهامات برای هر فردی چیست؟ اتهاماتی نظیر: , اقدام عليه امنيت کشور از طريق اجتماع و تباني به قصد برهم زدن امنيت عمومي , فعاليت تبليغي عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران از طريق شرکت در تجمعات غيرقانوني و ايجاد شبهه جعل و تقلب در نتيجه انتخابات و سلب اعتماد عمومي نسبت به حاکميت و مراجع رسمي کشور , اخلال در نظم عمومي از طريق بلوا و آشوب و حرکات غيرمتعارف و ايجاد ترس و وحشت در جامعه , مشارکت در تخريب و احراق اموال دولتي ، عمومي و خصوصي , نشر اکاذيب بقصد تشويش اذهان عمومي ازطريق مصاحبه هاي متعدد با رسانه هاي ضدانقلاب و بيگانه , توهين و هتک حرمت به نهادها و ارگانها و مسئولين محترم نظام.
کیفرخواست برای احزاب یا اشخاص؟
در حالیکه بخش قابل توجهی از کیفرخواست به اصطلاح عمومی در صدد ایراد اتهام به احزاب است و مسائلی مطرح می شود که هیچ ارتباطی با وقایع اخیر ندارد در کیفرخواست فردی به اتهاماتی همچون شرکت در تجمعات غیر قانونی یا ایجاد بلوا و تبلیغ علیه نظام پرداخته می شود و معلوم نمی شود این اتهامات چه ارتباطی به هم دارند و تمام تلاش نویسندگان آن است که با ذکر کلیاتی در کیفرخواست عمومی مانند یک سناریو ذهن افراد را برای ایراد اتهامات آماده کنند. روشن نیست که اگر موضع گیری فردی در مورد انرژی هسته ای جرم بوده چرا سالها پیش به آن رسیدگی نشده است؟ و چه ارتباطی با کودتای مخملی دارد؟
ماجرای ستاد قیطریه
در ماجرای ستاد قیطریه به اتهاماتی اشاره شده که علاوه بر عدم ذکر دلائل آن اساسا با واقعیت خارجی منطبق نیست اتهاماتی همچون : فعاليت هاي غير قانوني گسترده ،مانند پخش شايعات، تخريب عليه ساير كانديداها، راه اندازي و هدايت گروههاي غير قانوني و كشيدن آنها به خيابانها، راهاندازي شبكه تلويزيوني غيرقانوني، ارتباط با ايستگاه پخش تلويزيون BBC فارسي و آغازگر و هدايت كننده اغتشاشات و درگيريهاي خياباني و نقش اساسي در سوق دادن جريان يكي از كانديداهاي ناكام به سمت افراطي گري و آشوب. بدون آنکه مشخص شود چنین اتهاماتی بر چه مبنایی وارد می شود. لازم به ذکر میدانم بنابر گفته یکی از همین عزیزان حاضر در دادگاه ( در جلسه ای با ایشان قبل از بازداشت) هجوم نیروهای انتظامی به ستاد قیطریه بدون مجوز صورت گرفته بود که پس از نگهداری مهاجمین و آمدن فرماندهی نیرو و با ارائه حکم اقدام به پلمپ تلویزیون آن لاین ستاد شده بود در حالیکه در آن زمان مطلقا بحث ارتباط با رسانه های خارجی مطرح نبود و تمامی اینها ساخته و پرداخته بازجویان در مراحل بازجویی است.مستند: اظهارات مبتنی بر شنود غیر قانونیجالب آنکه دادستان در جایی که برای اثبات اتهامات خود به آسمان و ریسمان متوسل می شود به سخنانی از امین زاده و...استناد می کند و مدعی است آن را ازشنود جلسات به دست آورده است آیا این چنین شیوه هایی می تواند مستند اتهامات قرار گیرد؟ آقای دادستان می توانند پاسخ دهند که چرا و از چه وقتی تصمیم به شنود جلسات ستاد انتخاباتی گرفته بودند و از کجا می دانستند اینها به کار خواهد آمد؟؟گروهک های غیر قانونی ؟در کیفرخواست از ستاد 88 و پویش موج سوم با تشبیه آنها به گلد کوییست به عنوان گروهکهای غیر قانونی یاد می شود. آیا احزاب و ستادها حق تشکیل گروهها و شاخه هایی برای فعالیتهای حزبی و انتخاباتی خود ندارند؟ آیا تشبیه چنین فعالیتهایی به گلدکوییست برای غیرقانونی دانستن آنها مضحک نیست؟ در کیفرخواست طوری از پیشنهاد میردامادی برای تشکیل گروههای خوشه ای و سازمان رای سخن گفته می شود گویا هدف از تشکیل آنها خرابکاری بوده است؟ سردرگمی در استناد به نظرسنجیهااز سویی مدعی می شوند همه این افراد از قبل می دانسته اند که نظرسنجیها حاکی از پیروزی احمدی نژاد است از سوی دیگر از قول علی هاشمی به استناد شنود گفته می شود : "در مجموع موسوي 18 ميليون و احمدي نژاد 10 - 11 ميليون راي دارد و اگر غير از اين شود حتماً تقلب شده است و بايد به يك سري كارهايي دست بزنيم "متهمین دربند عامل اغتشاشات؟در حالیکه بیشتر افراد مذکور روز 23 خرداد و بعضا حداکثر تا 2 روز بعد دستگیر شده اند چگونه می توان آنها را عامل شکستن و تخریب و ...دانست آقای حجاریان که در تمام روزهای اعتراضات خیابانی در زندان بوده از کجا خبر دارد که مردم شعارهای نامناسب میداده اند؟ جالب اینکه تنظیم کننده کیفرخواست از آنجا که می داند متهمین دربند نمی توانند مردم را به اغتشاش دعوت کنند تلاش می کند اثبات نماید که از سالها پیش هدف کشاندن مردم به خیابانها بوده است. حال آنکه در سراسر کیفرخواست از ارائه دلیلی بر این مدعا عاجز می مانند. سند تاملات راهبردیدر بخشهای قابل توجهی از کیفرخواست به سندی تحت عنوان تاملات راهبردی اشاره می شود علاوه بر آنکه خود اذعان می کنند این سند به صورت پیش نویس بوده است تمام جمله های این سند قابل تاویل و تفسیرهای مختلف است و موشکافی بسیاری از آنها روشن می کند که بازجویان تنها خواسته اند جملاتی را که می توانند با تفسیر و تاویل خود از آنها بهره بگیرند ذکر نموده اند. اتهام بی اساس به غائبین و عوامل پشت پردهدر کیفر خواست آمده : آقاي بشيريه يك فرد لائيك، آمريكا نشين و آقاي علوي تبار از متهمان نمايش كنفرانس مستهجن برلين است و جان كين رابط سرويس اطلاعاتي جاسوسي انگليس واز هدايت كنندگان برنامه هاي كودتاي مخملي است.از سوی دیگر از جان کین و جان شارپ و یورگن هابرماس و بنیاد سوروس و چندین اسم و عنوان دیگر در این کیفرخواست برای وصل کردن این احزاب و افراد به خارج نام برده شده است ولی در سراسر این کیفرخواست معلوم نشده وصف مجرمانه ملاقات با فیلسوفانی چون هابرماس درکجای آن است؟ اتهام حجاریان: تجمع غیر قانونی, حرکات غیر متعارف, ایراد الفاظ رکیکسعید حجاریان در حالیکه به سختی راه می رود و سخن می گوید در کیفرخواست صادره به حضور در تجمعات غیر قانونی اخلال در نظم عمومي از طريق بلوا و آشوب و حركات غيرمتعارف و ايجاد ترس و وحشت در جامعه و ایراد الفاظ رکیک متهم شده است. پرداختن به مباحث تئوریک به جای دفاع از اتهاماتجالب آنکه در حالیکه این افراد به شدیدترین اتهامات متهم شده اند و عقل حکم می کند که حداقل به دفاع از خود به پردازند تمامی دفاعیات ساختگی و اظهارات ایشان حول مباحث تئوریک و تاکید بر نبود تقلب و عذرخواهی از مردم و مقامات و اظهار پشیمانی دور میزند آیا چنین چیزی منطقی است؟آیا همین مساله به ظاهر کوچک تمامی این دادگاه را زیر سوال نمی برد؟ چگونه ممکن است دهها شخصیت سیاسی که سالها گفته اند و شنیده اند و خوانده اند حتی کلمه ای در دفاع از خود سخن نگویند؟ آیا منطقی است که حتی یک نفر از آنها روی سخنان سابق خود پافشاری نکند؟ چه چیزی باعث شده است سعید حجاریان به جای دفاع از خود بگوید: "لازم مي دانم التزام عملي خود را به قانون اساسي و فرمايشات مقام معظم رهبري اعلام كرده واگر از سر تقصير يا قصور به اركان نظام جسارتي روا داشتهام حلاليت بطلبم. و بار ديگر از ملّت بزرگ ايران كه اين انحرافات واشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگي به آنان گرديد، بخواهم كه همه ي ما را به بزرگواري خود ببخشند." استفاده از کلمات ناشایست در یک متن به اصطلاح حقوقیمتاسفانه دادستان آنچنان درگیر این سناریو شده است که در یک متن حقوقی بارها و بارها از کلماتی چون دریوزگی مستهجن ذلیلانه خائنانه تئوریزه کردن خیانت اوج خیانت به مردم استفاده کرده است کافی است تیترهای کیفرخواست را مرور کنید تا به این کیفرخواست بخندیداستناد به دلیل واهیدادستان برای ایراد اتهام ضدیت با دین به جمله ای از سند راهبردی جبهه مشارکت استناد می کند که این جمله مورد قبول همه اهل فقه و فقاهت است: "حزب با هميشگي كردن "قوانين موضوعه " به بهانه مبتني بودن آنها بر احكام شريعت مخالف است." آیا غیر از این است که ویژگی اجتهاد در فقه شیعه غیر همیشگی بودن قوانین موضوعه مبتنی بر آن است؟ آیا آقایان مدعی دائمی بودن و غیر قابل تغییر بودن قوانین موضوعه هستند؟ اسم افراد دیگر را نیاورید غیر از ...جالب اینکه قاضی در ابتدا از متهمین خواست از افراد غایب دیگر نام نبرند ولی گویا بخش قابل توجهی از این سناریو برای کشاندن پای مهدی هاشمی و علی هاشمی و... طراحی شده بود و قاضی دادگاه هم هیچگونه عکس العملی در مقابل ایراد اتهامات به شخصی که در دادگاه نیست و از متهمین نیست نشان نداد. و زمینه را برای ادامه این سناریو آماده نمود.
دادگاه محلی برای استعفا؟
آیا با هیچ منطقی میتوان پذیرفت که شخصی مثل سعید حجاریان در جایی مثل دادگاه از حزب خود استعفا دهد؟ آیا جز این است که ترتیب دهندگان این به اصطلاح دادگاه تمام هدف خود را حول محور خاصی برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی ترتیب داده اند؟و دهها مورد دیگر همگی نشان می دهد که هدف از این دادگاهها بیشتر از آنکه رسیدگی قضایی باشد تاثیر گذاری بر افکار عمومی و تلاش برای القای شکست و ایجاد شکاف در جبهه اصلاح طلبان است.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر